چیزی شبیه شعر

سروده های آدم

ديوانه نه، عاشق!

 

با لبخند

گريه مي كنم

با اشك

مي خندم

بي صدا

فرياد مي زنم!

 

دور از چشم موج

نام تو را

بر ماسه ها مي نويسم

پنهان از باد

قاصدكي را

به جستجوي تو مي فرستم!

 

گل هاي سرخ را مي بوسم

گيسوي بيد را شانه مي كنم

به ستاره ها چشمك مي زنم

با نسيم

مي رقصم!

 

نه...!

ديوانه ...نه...!

عاشقم

 

#ادم

چيزي شبيه شعر: 
https://telegram.me/chizishabihesher

+ نوشته شده در  دوشنبه 31 خرداد 1395ساعت 17:06  توسط آدم ADM 

ذره و قطره

 

هر ذره که عشق در دلش جا بشود

یک  قطره  او  هزار  دریا  بشود

ای کاش که ذره ذره  هستی من

با قطره به قطره شما ما  بشود

#ادم

+ نوشته شده در  دوشنبه 31 خرداد 1395ساعت 11:24  توسط آدم ADM 

قاصدک و باد

 

تو قاصدکی و من شبیه بادم

تو چشم سکوت و من لب فریادم

خواندم که پیام عشق داری با خود

عمری شب و روز در پی ات افتادم

#ادم

+ نوشته شده در  دوشنبه 31 خرداد 1395ساعت 11:16  توسط آدم ADM 

فصل آتش

 

فصل عشق است و بهار آتش است

بی تو ، قلبم بی قرار آتش است

"دوستت دارم!" فقط یک جمله نیست

حرف حرفش از شرار آتش است

#ادم

+ نوشته شده در  يکشنبه 30 خرداد 1395ساعت 19:57  توسط آدم ADM 

...اصلا خوب نيست!

 

در مسير عاشقي  اجبار اصلا خوب  نيست
بي اميد شهد ، نيش خار اصلا خوب نيست
عشق با تكرار هي شيرين و شيرين مي شود
جاي ديگر اين همه تكرار اصلا خوب نيست
عاشقي را مثل پروانه ، در آتش زنده كن
ادعاي عشق ، طوطي وار اصلا خوب نيست
قلب عاشق عرضه كرديم و خريداري نبود
كار و بار دل در اين بازار اصلا خوب نيست
اشك هايم  مي دهد از حال و روز من خبر
راز چون افشا شود ، انكار اصلا خوب نيست
روي  پنهان مي كني پشت حجابي از حيا
در ميان عاشقان ديوار اصلا خوب نيست
عهد بستن ، و شكستن  نيست كار اهل  دل
دوست نه ، با دشمن اين رفتار اصلا خوب نيست
شعله  عشقي  برافروزاني  و پنهان  شوي
پيش اهل معرفت اين كار اصلا خوب نيست
از تو مي خواهم دلم را باز گرداني به من
گرچه مي دانم كه اين اصرار اصلا خوب نيست
گاه خنده ، گاه گريه ، گاه شادي ، گاه غم
حال من هم مثل تو انگار اصلا خوب نيست


#ادم


چيزي شبيه شعر: 
https://telegram.me/chizishabihesher

+ نوشته شده در  يکشنبه 30 خرداد 1395ساعت 12:07  توسط آدم ADM 

مرگ يك آرزو!!

 

رفتي نديدمت ، دلم چشم انتظار ماند

يك آرزو ، زير چرخ  روزگار ماند

گرد جدايي ، آسمان ديده را گرفت

آيينه ء  اميد  ما  ،  زير غبار ماند

در انتظار معجزه  مانديم ، سال ها

بويي ز تو نيامد و اين ديده تار ماند

ما را  نصيبي از بهار عاشقي  نبود

پژمرد شاخه ء گل و تيزي خار ماند

گرچه خرابه سهم ما از سرنوشت بود

بردند گنج  و قسمت ما نيش مار ماند

مهره  به  كام مردم اهل هوا  نشست

منصورعشق، همچنان بالاي دار ماند

 

#ادم

+ نوشته شده در  شنبه 29 خرداد 1395ساعت 20:13  توسط آدم ADM 

بدون تو بودن

 

بدون  تو بودن  ، مگر مي شود
مگر روزها بي تو سر مي شود
به تو سر سپردم ، به اصرار دل
ولي ،  آخرش  دردسر مي شود
اگر مست  چشمان  تو  شد  دلي
چو من در دهان  خطر مي شود
تو گفتي كه حل مي شود مشكلم 
وليكن  به خون  جگر مي شود
تو قصد  سفر مي كني   و  دلم
به دنبال تو در به  در مي شود
دلم چون گل ست و تو باغ گلي
جدا از تو  پژمرده تر مي شود
پر و بال  سيمرغ  عاشق تويي
بدون تو بي بال  و پر مي شود
مرا  سيل  سوداي  تو  مي برد
تو را لحظه اي ديده ترمي شود
زدي  آتشم ،  تا  گلستان  شوم
چرا شعله هي  بيشتر مي شود
تو  را  مي پرستد  خداي  هنر!
اگر  دل شكستن  هنر مي شود
اميد   همه   زندگي ام   تويي
نكن  نا اميدم  ، اگر مي شود

#ادم

+ نوشته شده در  شنبه 29 خرداد 1395ساعت 11:11  توسط آدم ADM 

عكس نوشته 40

+ نوشته شده در  چهارشنبه 26 خرداد 1395ساعت 19:45  توسط آدم ADM 

اذان آمدنت

شنیده ام  ز  درختان ، اذان  آمدنت
شکفت مثل شکوفه ، نشان آمدنت
سرک کشید سحر، ازمیان چادر شب
خبر  رسید ک ه  آمد ، زمان  آمدنت

#ادم

+ نوشته شده در  چهارشنبه 26 خرداد 1395ساعت 11:44  توسط آدم ADM 

خانه معشوق

 

شب سياه مني و سحر نداري تو

به جز شكستن دل ها ، هنر نداري تو

شبيه سرو نشستي ، ميان باغ دلم

اگر چه سبز و ستبري ، ثمر نداري تو

گرفته ام ، چو دل آسمان پاييزي

گمان كنم كه ز حالم خبر نداري تو

نمي رسد  به  تو اي آسمان دعاي دلم

شبيه خانه معشوق ، در نداري تو

به پيش چشم تو مرديم و تر نشد چشمت

درون سينه خود ، دل مگر نداري تو

چه فايده كه بريزي به دامنم اي اشك

اگر به قلب چو سنگش اثر نداري تو

به راه عشق چرا مي نهي قدم ، وقتي

چو عقل ، حوصله دردسر نداري تو

هنوز ذره اي از عقل در سرت مانده

كلاه عاشق بيدل ، به سر نداري تو

نمي شود برسد دست تو به دامن او

اگر ز خون جگر ، چشم تر نداري تو

تو را مجال رسيدن به كعبه او نيست

برو، برو ، كه پاي سفر نداري تو

#ادم

+ نوشته شده در  سه شنبه 25 خرداد 1395ساعت 20:24  توسط آدم ADM 

عكس نوشته 39

+ نوشته شده در  سه شنبه 25 خرداد 1395ساعت 20:05  توسط آدم ADM 

آزمون عشق

آزمون عشق

 

از همه  عالم  نشانم  مي كني

عشق را در جيب جانم مي كني

گرچه از خاكم، به بادم مي دهي

راهي هفت  آسمانم  مي كني

عاشق ميشي چشمت مي شوم

خون به قلب ديدگانم مي كني

نغمه خوان عشق مي گفتي مرا

مي روي و نوحه خوانم مي كني

من كه رستم نيستم ، آخر چرا

آزمون هفت خوانم  مي كني

رفتنت شوخي ست مي دانم، بگو

باز داري  امتحانم  مي كني

چون نفس هاي بهاري سبزتر

مي دمي و شادمانم مي كني

كيمياي عشق داري بر لبت

پير هم باشم  جوانم مي كني

مي شوي شاخ نبات شعر من

حافظ  شيرين زبانم مي كني

 

#ادم

+ نوشته شده در  دوشنبه 24 خرداد 1395ساعت 20:38  توسط آدم ADM 

... شدني نيست؟

 

سوداي تو در سينه  ما جا  شدني نيست

در كوزه  نهان  كردن دريا شدني نيست

كردم  هوس چيدن  يك  خوشه  ستاره

مي خواهم و دارم خبراما شدني نيست

بيهوده ،  نظر سوي  من  خسته  نينداز

اين پنجره با سنگ شما وا شدني نيست

همپاي عقابان  نشود  ،  بال  كلاغان

دست من و دامان شما، ما شدني نيست

هرگز نتوان تا لب آن چشمه سفر كرد

با  پاي  من  خسته  تنها  شدني  نيست

گفتم كه دل از عشق  گرفتيم  و گذشتيم

لبخند تو مي گفت كه حاشا شدني نيست

آن شاخ نباتي كه ازاو خواجه سخن گفت

جز با لب شيرين تو معنا  شدني نيست

نذر من  درويش همين  لحظه  ادا كن

هي  وعده فردا نده ، فردا شدني نيست

گيرم  نشود  چشم  به  چشم  تو بدوزم

يك چشمك پنهاني هم آيا شدني نيست؟

 

#ادم        

+ نوشته شده در  دوشنبه 24 خرداد 1395ساعت 14:41  توسط آدم ADM 

عكس نوشته 38

+ نوشته شده در  يکشنبه 23 خرداد 1395ساعت 14:59  توسط آدم ADM 

شب هزار و دوم

 

در سرنوشتم ، سهمی از باران ندارم

جز  بادهای  خسته  از  توفان  ندارم

 

مهر و محبت مرده در دلهای مردم

دیگر  امید  عشق  از انسان  ندارم

 

با من نگو از عهد و حرف و قول و پیمان

من  جز به  چشمان  شما  ایمان  ندارم

 

اینجا نشسته  گوشه  تنهایی  خود

جز یاد تو در سینه ام پنهان ندارم

 

همراه  نامت  در دل  دریایی  خود

جز موج های مست سرگردان ندارم

 

من با خیال  دیدنت  سرخوش ترینم

بی باده هم چیزی کم از مستان ندارم

 

من  عاشق  لبخند  شیرین  تو هستم

کاری به سیب و قصه عصیان ندارم

 

هر چند من  تنها سوار ایل عشقم

میلی به خالی کردن میدان ندارم

 

 

امشب هزار و دومین افسانه ام بود

من  داستان عشقم  و  پایان  ندارم

 

#ادم

+ نوشته شده در  شنبه 22 خرداد 1395ساعت 10:47  توسط آدم ADM 

نیمه گمشده

 

خسته ام ، خسته از این امروز و فردا کردنت

نیست در من  آرزویی  جز  تماشا  کردنت

 

نیمه  گمشده  سیبم  تو  بودی ، کرده ام

سال های عمر خود را صرف پیدا کردنت

 

من نمی دانم کدامش را کنم باور ، هنوز

اشک شوق عشق یا لبخند حاشا کردنت

 

بر سر خود ریختی یک روسری گل های یاس

تا  نبیند  چشم  من ، در  باد  غوغا  کردنت

 

خنده های شرمگین ات عشق معنا می دهد

گاه گاهی هم به شوخی جنگ و دعوا کردنت

 

ما به عهدت دل سپردیم و شکستی هر دو را

کی پذیرد ، قلب  تو این  ظلم  با  ما  کردنت

 

دفتر بختم  پر است  از وعده های  وصل تو

سرنوشت این است ، تنها مانده امضا کردنت

 

#ادم

+ نوشته شده در  شنبه 22 خرداد 1395ساعت 10:45  توسط آدم ADM 

عكس نوشته 37

+ نوشته شده در  چهارشنبه 19 خرداد 1395ساعت 20:07  توسط آدم ADM 

به نام عشق

 

بر دوش دل نهاده ام ، باري به نام عشق

ويران شدم ،  به زير آواري به نام عشق

مي خواستم  گلي بچينم  از كمال  دوست

اما به دل نشست از او،خاري به نام عشق

پاييز  پيري  ،  از  كنار باغ  من  گذشت

پر شد سرم  ، ز باد  پنداري به نام عشق

افسون  خط   و  خال  روي  دلبري شدم

پرورده ام در آستين ، ماري به نام عشق

تاوان اين گناه  ،  كه  ايمانم  ضعيف بود

افتاده ام  ، به  دام  مكاري به  نام  عشق

دزدانه  آمد  از سر  ديوار  دل  ،  شبي

برد عقل را ،به زورافساري به نام عشق

گفتم   مگر  به   همت  تقوا  رها   شوم

كي مي شود حريف بيعاري به نام عشق

من  هي   دليل  عقل  را  تقرير مي كنم

دل  مي كند  اقامه ، انكاري به نام عشق

در  آرزوي  سر  به  دامان   تو  داشتن

جان داده ايم  بر سر داري  به  نام عشق

اينجا خبر ز شادي و شور و ترانه نيست

ماييم و درد و رنج و بيماري به نام عشق

از  دست   روزگار  گرفته   دلم  ،  اگر

آتش زدم  دوباره  سيگاري  به نام عشق

 

# ادم

+ نوشته شده در  چهارشنبه 19 خرداد 1395ساعت 19:01  توسط آدم ADM 

عكس نوشته 36

+ نوشته شده در  چهارشنبه 19 خرداد 1395ساعت 11:19  توسط آدم ADM 

فصل بوسه چيني

 

دل بسته ای به لحظه های همنشینی اش

یک روز هم ، نمی توانی تا نبینی اش

دل برده با نگاه گرم و حرف های سرخ

امید بسته ای به فصل بوسه چینی اش

با این گمان  ، که نیمه گمشده تو است

با دلهره  به دلبری  برمی گزینی اش

او بی خبر ز خواهش انگشت های تو

تو  پای  بسته  حیا  و  شرمگینی اش

او عشق را به  آسمان  پیوند می دهد

تو عاشقی ، اگرچه از نوع زمینی اش

مانند سیب سرخ، تو می خواهی اش؛ ولی

دستت  نمی رسد ، که ز شاخه بچینی اش

#ادم

+ نوشته شده در  سه شنبه 18 خرداد 1395ساعت 15:25  توسط آدم ADM